اخ اگه هنوز...
نوشته شده توسط : محبوب

ما که نفهمیدیم بچه ایم یا بزرگ شدیم . اگه بزرگ شدیم پس چرا دندونا مون نمی یوفته ؟

چرا کسی بهمون نمیگه شعر بخون تا با خوندن یه توپ دارم قل قلیه هزار تا تحسین و آفرین بشنویم ؟ چرا با کشیدن چند تا خط خطی یا نقاشی به هیجان نمیا یم ؟  و چرا شبها بدون قصه و لالایی خوابمون می بره . . .

 

 کاش هنوز بچه بودیم   کاش هنوز هم خنده هامون از ته دل بود  کاش گریه هامون با یک شکلات  تموم می شد . اگه هنوز هم بچه بودیم دستمون به دستگیره در نمی رسید  اما  حالا باید درها ر و باز کنیم  همیشه کلید داشته باشیم و حواسمون باشه که پشت سرمون نبندیمشون . آخ  اگه  هنوز  بچه  بودیم . . .

و اگر بزرگ شدیم چرا هنوز بهمون میگن بچه ای ؟ اما کا ش هنوز بچه بودیم   آرزوها مون عروسک بود . لحظه های بدمون این بود که چرا لباس اون از ما ل من  خو شکل تره ؟ اگه بهمون می گفتن (سختی ) فکر می کردیم  یک جور بازیه  و اگه می گفتن (حقیقت)    تو رو یا ها مون  تو  خیالامون دنبالش  می گشتیم و تنها دغدغمون این بود که چی نقاشی کنیم .





:: بازدید از این مطلب : 223
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/commenting/avatars/avatar10.jpg
baran در تاریخ : 1389/11/20/3 - - گفته است :
سلام محبوب جان . با اين كه اولين آپت بود ولي زيبا بود اميدوارم موفق باشي گلم پاسخmerci azizam mamnon ke sar zadi

/commenting/avatars/avatar16.jpg
sahar در تاریخ : 1389/11/19/2 - - گفته است :
khob bod


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: